کد مطلب:188797 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:139

احترام به حقوق اجتماعی مؤمنان
زراره گوید: امام باقر (ع) برای تشییع جنازه ی مردی از قریش، حضور یافت و من هم با ایشان بودم. در میان جمعیت تشییع كننده عطاء نیز حضور داشت.

در این میان، زنی از مصیبت دیدگان فریاد و ناله بر آورد.

عطاء به زن مصیبت زده گفت: یا ساكت می شوی، یا من بازخواهم گشت! و در این تشییع، شركت نخواهم جست.

اما، آن زن ساكت نشد و به زاری و افغان ادامه دارد. و عطاء هم بازگشت و تشییع را ناتمام گذاشت.

من برای امام باقر (ع) قضیه ی عطاء را باز گفتم (و در انتظار عكس العمل امام بودم).

امام فرمود: به راه ادامه دهیم و جنازه را همچنان تشیع كنیم؛ زیرا اگر بنا باشد كه به خاطر مشاهده ی یك عمل اشتباه و سر و صدای بیجای یك زن، حقی را كنار بگذاریم (و به وظیفه ی اجتماعی خود نسبت به مؤمنی عمل نكنیم) حق مسلمانی را نادیده گرفته ایم.

زراره گوید: پس از تشییع، جنازه را بر زمین نهادند و بر آن نماز خواندیم و مراسم تدفین ادامه یافت. در این میان، صاحب عزا پیش آمد، از امام باقر (ع) سپاسگزاری كرد و به ایشان عرض كرد: شما توان راه رفتن زیاد را ندارید، به همین اندازه كه لطف كرده و در تشییع جنازه شركت كرده اید، متشكریم و اكنون باز گردید!

زراره می گوید: من به امام گفتم: اكنون كه صاحب عزا به شما رخصت بازگشت داده، بهتر است باز گردید؛ زیرا من سؤالی دارم كه می خواهم از محضرتان استفاده كنم.

امام فرمود: به كار خود ادامه بده، ما با اجازه ی صاحب عزا نیامده ایم تا با اجازه ی او باز گردیم. تشییع جنازه ی یك مؤمن، فضل و پاداشی دارد كه ما به خاطر آن آمده ایم. به هر مقدار كه انسان به تشییع ادامه دهد و به مؤمن حرمت نهد، از خداوند پاداش می گیرد. [1] .



[ صفحه 223]



در این حدیث، درس های چندی نهفته است كه از آن جمله به این موارد می توان اشاره كرد:

الف: لزوم واننهادن وظیفه و ترك نكردن حق به خاطر مشاهده ی باطل از دیگران.

ب: لزوم اهتمام به حقوق اجتماعی مؤمنان و ضرورت اجتناب از تنگ نظری.

ج: حرمت مؤمن، حتی پس از مردن.

د: ضرورت انجام همه ی وظایف حتی وظایف اجتماعی، برای خدا و نه صرفا رضای خلق.


[1] حضر ابوجعفر (ع) جنازة رجل من قريش و انا معه و كان فيها عطاء فصرخت صارخة فقال عطاء: لتسكتن او لنرجعن قال: فلم تسكت، فرجع عطاء قال: فقلت لأبي جعفر (ع) ان عطاء قد رجع قال: و لم؟ قلت صرخت هذه الصارخة فقال لها: لتسكتن او لنرجعن فلم تسكت فرجع فقال: امض بنا فلو أنا اذا رأينا شيئا من الباطل مع الحق تركنا له الحق، لم نقض حق مسلم، قال: فلما صلي علي الجنازة قال وليها لأبي جعفر: ارجع مأجورا رحمك الله فانك لا تقوي علي المشي فأبي أن يرجع، قال فقلت له: قد اذن في الرجوع ولي حاجة اريد ان اسألك عنها فقال: امض فليس باذنه جئنا و لا باذنه نرجع، انما هو فضل و اجر طلبناه فيقدر ما يتبع الجنازة الرجل يؤجر علي ذلك. بحار 46 / 301.